به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» سیدعلی سیدان// ابلق افشاکننده بیگانگی فیلم ساز با جنوب شهر و حاشیه شهر است.ای کاش فقط بیگانه بود. دوربین آبیار رسما به حاشیه شهر تجاوز میکند و تصویری اگزوتیک و حتی سادیستیک از جنوب شهر نمایش میدهد. خب، البته فیلم ساختن از جنوب شهر مد شده و جنوب شهریهای بیچاره شده اند ابژه دست فیلم سازان شمال شهری و نوکیسه. جنوب شهریها در ابلق ابلهاند.
ابلههایی که حتی نمیفهمند وقتی کودکشان از موش میترسد، نباید به تماشای معرکه شکار موش توسط مار ببرندشان! زنان جنوب شهری این قدر ابله اند که وقتی میدانند مرد هیزی به آنها نظر دارد، پرده خانه را نمیکشند و فضای خانه را به روی چشم چران باز میگذارند. فیلم، پس از یک جنگ اعصاب، که ممیزه فیلمهای جنوب شهری است، آغاز میشود و سپس با چند کلیپ توریستی از جاذبههای اگزوتیک حاشیه شهر، کانتکست فیلم تمهید میشود.
جنوب شهریها با پا میپرند توی تشت گوجه فرنگی، جنوب شهریها کروکثیف هستند، جنوب شهریها بی کله هستند، جنوب شهریها زشت هستند (به جز «راحله»)، جنوب شهریها ابله هستند (حتی «راحله»)، جنوب شهریها غیرت جنون آمیز دارند. مدام صلوات چاق میکنند و صدای اذان هم که در آمبیانس پخش میشود تا در این فضای مخوف، شبیه فیلمهای اسلام هراسانه یک دگرآزاری تمام عیار را شاهد باشیم. فیلمساز به گریمور سفارش داده هر چه میتوانی بازیگرها را زشت کن! این وسط سهم مادر «علی» (با بازی گیتی معینی از همه بیشتر است و زن سنتی را به بی رحمانهترین شکل ممکن زشت و تندخو جلوه داده است.
این همه بازنمایی سادیستیک از جنوب شهر برای چیست؟ برای آنکه نسخه بپیچیم که:ای زنان جنوب شهر! اگر میخواهید از این فلاکت نجات یابید، کمی مثل شمال شهریها شوید وفی المثل به جنبش شیک و آوانگارد (Me Too) بپیوندید. شوهرهایتان هم که ممکن است شما یا متعرضان به شما را بکشند، به ما بسپارید! آن قدر در سینما لجن مالشان میکنیم که دیگر نتوانند در جامعه سر بلند کنند.
به یاد بیاورید سکانسی که زنان محله جمع شده اند و از تجربه آزار جنسی میگویند. جالب است که هیچکدامشان هم دم برنیاورده اند، چون از شوهرهای غیرتی و بی کله شان میترسند؛ و جالبتر آنکه به جای سهمگین بودن روایت این آزارها، سکانس مذکور به شکل یک کمدی (ان شاء الله ناخواسته) درآمده که خنده بر لب تماشاگر میآورد. اینجاست که فیلم از سمپاتی برای یک زن خاص به تعمیم ناروا، شعارزده و کمیک به کل زنان جنوب شهر سقوط میکند.
اینکه سکانس اعتراف به تعرض، حالت کمیک دارد، نگاه ضداخلاقی فیلمساز به تعرض جنسی را لو میدهد یا نشان از شدت نابلدی فیلم ساز در کنترل لحن فیلم است؟ هرچند چه فرقی میکند وقتی نتیجه یکی است؟ اگر شوهر راحله یک آدم متشخص و متمدن بود و آن قدرها هم غیرتی نبود که بخواهد کسی که به زنش نظر دارد را بکشد و پس از اطلاع از این موضوع خونسردی اش را حفظ میکرد و فورا به پلیس تلفن میکرد، باز هم درام ابلق شکل میگرفت؟ ملاحظه میفرمایید که چه دوگانه ابلهانهای برای کشمکش و تنش فیلم تمهید شده است؟
از آن طرف فیلمساز، چپ و راست بنرهای انتخاباتی را در کادر میچپاند و این تمام سهم سیاست در عالم فیلم است؛ وای که چه نقد سیاسی رادیکالی! هم جنوب شهریها را راضی میکند، هم شمال شهریها را و هم سیاستمداران را!
این فیلم مکمل فرهنگی تجاوز اقتصادی خرپولها و تجاوز سیاسی قدرت طلبان به حاشیه شهر است. آن روی سکه این فیلم یک سبک زندگی متعفن نوکیسه خوابیده که ابدا مسئله جنوب شهر را نمیفهمد. پیشنهاد من به فیلم ساز این است: لطفا دست از سر جنوب شهر بردارید و حالا که الحمدلله با هدر دادن پول بی زبان و ساختن چند فیلم بد، کمی کار کردن با دوربین را یاد گرفتید و این از کیفیت بصری قابل قبولتر فیلم آخرتان پیداست، بروید و درباره چیزهایی فیلم بسازید که از نزدیک میشناسیدشان. مثلا به جای آنکه درباره چرک و چندش جنوب شهر فیلم بسازید، درباره گند و کثافت نوکیسههای اطرافتان فیلم بسازید. درباره همانهایی که نامه حمایت ازشان را امضا میکنید و اکنون در دادگاه دارند بابت بالا کشیدن پول ملت محاکمه میشوند.